در دهههای گذشته، تمرکز اصلی علم روانشناسی عمدتاً بر مطالعه، تشخیص و درمان اختلالات روانی و آسیبشناسیها معطوف بود؛ گویی وظیفه این علم، صرفاً ترمیم بخشهای آسیب دیده روان انسان است. اما این رویکرد، نیمی از تصویر را نادیده میگرفت. آنچه انسان را شکوفا میکند، به زندگی معنا میبخشد و گذشته از رهایی از رنج، به او طعم بهزیستی و رضایت عمیق را میچشاند. در چنین فضایی بود که روانشناسی مثبتگرا به عنوان یک رویکرد علمی نوین و به منظور تکمیل آن ظهور کرد. این شاخه از روانشناسی، مطالعه علمی خوشبختی، شکوفایی و آن چیزی است که زندگی را ارزشمند میسازد.
فهرست مطالب این نوشته
Toggleمفاهیم کلیدی در روانشناسی مثبتگرا
برخلاف تصور اولیه، روانشناسی مثبت گرا به معنای نادیده گرفتن مشکلات و تجربیات تلخ زندگی نیست؛ بلکه به دنبال درک و تقویت علمی توانمندیها و نقاط قوتی است که به افراد کمک میکند تا در مواجهه با چالشها تابآورتر باشند و بهزیستی پایدار را تجربه کنند. مفاهیم کلیدی در روانشناسی مثبتگرا چارچوبی علمی برای این مسیر فراهم میکنند.
یکی از شناخته شدهترین مدلها در این زمینه، مدل PERMA است که توسط مارتین سلیگمن، بنیانگذار این حوزه، ارائه شده است. این مدل، پنج مؤلفه اساسی شکوفایی انسان را تشریح میکند که عبارتاند از:
- هیجانات مثبت (Positive Emotions) مانند شادی و امید
- غرقگی یا درگیری کامل در فعالیتها (Engagement) که حالتی از تمرکز عمیق و لذتبخش است
- روابط مثبت و حمایتگرانه (Relationships)
- معنا (Meaning) یعنی احساس تعلق و خدمت به چیزی بزرگتر از خود
- دستاورد (Accomplishment) که به حس موفقیت و پیشرفت اشاره دارد
این مفاهیم، صرفاً ایدههایی انتزاعی نیستند و شامل سازههایی قابل اندازهگیری میباشند که قابل پرورش هستند و سنگ بنای یک زندگی رضایتبخش را تشکیل میدهند.
تفاوت روانشناسی مثبتگرا با مثبتاندیشی
یکی از مهمترین نکاتی که باید به آن توجه داشت، درک تفاوت روانشناسی مثبتگرا با مثبتاندیشی است. مثبتاندیشی که اغلب در فرهنگ عامه ترویج میشود، گاهی به تکرار جملات تأکیدی بدون پشتوانه عملی و نادیده گرفتن واقعیتهای منفی خلاصه میشود. این رویکرد میتواند به مثبتگرایی سمی منجر شود که در آن، فرد برای ابراز هیجانات طبیعی مانند غم یا خشم، احساس گناه میکند.
در مقابل، روانشناسی مثبتگرا یک شاخه علمی مبتنی بر پژوهشهای دقیق و دادههای تجربی است. این علم، وجود رنج و سختی را به رسمیت میشناسد و به جای سرکوب افکار منفی، به افراد ابزارهایی برای مدیریت آنها و ساختن تابآوری میدهد. به عبارت دیگر، روانشناسی مثبتگرا به شما نمیگوید به مشکلات فکر نکن، بلکه میپرسد: با وجود مشکلات، چگونه میتوانیم از نقاط قوت خود برای ساختن یک زندگی معنادارتر استفاده کنیم؟
کاربردهای روانشناسی مثبتگرا
امروزه کاربردهای روانشناسی مثبتگرا به حوزههای مختلفی گسترش یافته است. این رویکرد، در رواندرمانی به درمانگران کمک میکند تا علاوه بر تمرکز بر کاهش علائم اختلال، بر تقویت توانمندیهای مراجعان خود نیز کار کنند. در نظام آموزشی، از اصول آن برای ایجاد محیطهای یادگیری مثبت، افزایش خلاقیت و پرورش تابآوری در دانشآموزان استفاده میشود. اما شاید یکی از برجستهترین کاربردهای آن در دنیای کسب و کار و سازمانها باشد.
در محیطهای کاری نوین و به خصوص در سیستمهای نوآور و فناورمحور که مجموعههایی مانند هلدینگ چابک از آنها حمایت میکنند، این علم نقشی حیاتی دارد. پرورش تابآوری در بنیانگذاران استارتاپها، تقویت حس معنا در کارمندان از طریق همسوسازی اهداف فردی و سازمانی و ایجاد یک فرهنگ مبتنی بر قدردانی و نقاط قوت، همگی به افزایش بهرهوری، کاهش فرسودگی شغلی و موفقیت پایدار کسب و کارها منجر میشود. هلدینگ چابک با تمرکز بر این موضوع که سرمایه اصلی کسب و کارهای فناور، نیروی انسانی خلاق و باانگیزه است، میتواند این اصول را برای توانمندسازی تیمهای تحت حمایت این کسب و کارها اعمال کند و در این زمینه باعث رشد و پیشرفت آنها شود.
روانشناسی اسلامی مثبت گرا
در سالهای اخیر، تلفیق یافتههای علمی روانشناسی مثبتگرا با آموزههای فرهنگی و معنوی، افقهای جدیدی را گشوده است. در این بین، روانشناسی اسلامی مثبت گرا به عنوان یک حوزه میان رشتهای مطرح بوده و به بررسی مفاهیم شکوفایی و بهزیستی از منظر آموزههای اسلامی میپردازد. مفاهیمی کلیدی در اسلام مانند شکر (Gratitude)، صبر (Patience/Resilience)، توکل (Trust in a higher power) و یافتن معنا در زندگی از طریق عبادت و خدمت به خلق، همسویی شگفتانگیزی با اصول علمی روانشناسی مثبتگرا دارند. این رویکرد نشان میدهد که مسیر رسیدن به یک زندگی پربار، مسیری است که علم و معنویت میتوانند دست در دست هم در آن گام بردارند و یکدیگر را غنیتر سازند.
به طور کلی، روانشناسی مثبتگرا یک دعوت علمی برای تغییر نگرش است؛ دعوتی برای اینکه علاوه بر ترمیم شکستگیها، به تقویت توانمندیها نیز بپردازیم. این علم به ما یادآوری میکند که شادکامی و رضایت، مفاهیمی اتفاقی نیستند، بلکه مهارتهایی آموختنی و نتایج انتخابهایی آگاهانه برای ساختن بهترین نسخه ممکن از زندگی فردی و جمعی ما هستند.
منبع:




